ما درباره اینکه چگونه کیفرخواست و محاکمه دونالد ترامپ ممکن است بر آخرین نامزدی ریاست جمهوری او تأثیر بگذارد، صحبت کرده ایم. ما به معنای آنها برای آینده جمهوری فکر کرده ایم.
غرفه “کجا آمریکا؟” سوال این نیست ایوانکا کجا؟ دختری با موهای روشن و خوش آب و هوا باید دوباره بررسی کند و تصمیم بگیرد، و نه فقط در مورد اینکه در صورت ملاقات با زندان، چه بپوشد. همین جا، همین الان، کنار بابا ایستاده؟ یا با مار-آ-لاگو طوری رفتار می کند که انگار جزیره سه مایلی است و تا آنجا که می تواند سریع و دور از آن می دود؟
هرگز قرار نبود که خویشاوندی به این سختی باشد.
دلم برای ایوانکا می سوزد. اما بیشتر از او شگفت زده می شوم – و از افراد بسیار زیادی مانند او که استعداد خاصی دارند، یک رشته پیش از طبیعت، برای مکث کردن در هر چهارراه محوری و انجام یک ارزیابی خونسرد و منفرد: چگونه می توانم این موضوع را به سمت حداکثر مزیت برای من?
ایوانکا مانند ماژلان حرکت می کند. او فلاش ساخته شده از GPS است. گاه مختصات و محاسبات آسان بوده است: بابا به کاخ سفید میرود. من عقب نخواهم ماند. او پس از او به واشنگتن سفر کرد. او پس از او به دیدار با رهبران اروپایی رفت. او حتی پس از او به منطقه غیرنظامی شده سفر کرد. او به قدری تراپز انجام داد که توییتر یک هشتگ برای آن داشت: #unwantedivanka. و سپس بابا از سلطنت خلع شد، و تسلیم شدن آن چیزی که بود، نبود.
همه چیز پیچیده شد: بابا آن افراد نافرمان را به کاپیتول فرستاد، جایی که آنها یک آشفتگی وحشتناک ایجاد کردند و تهدید کردند که مایک پنس را قلع و قمع خواهند کرد. ایوانکا دوباره محاسبه کرد. برای ظاهر او قبل از ژانویه. در کمیته 6، او بارقهای از مخالفت را بر تن کرد.
و حالا، خوب، معلوم نیست به کجا بپیوندید یا چه کسی را بسوزانید. بابا را به خاطر آن بداخلاقی با ستاره فیلم های پورن به دادگاهی در منهتن بردند. آیا ایوانکا میتواند نقش یک تماشاگر پریشان را بازی کند، بدون اینکه به نظر بیاید که 24 قیراط است؟
هیچ چیز خوبی برای او نمی تواند حاصل شود، بنابراین او تقریباً هیچ چیزی نمی گوید و انجام نمی دهد. او در بلاتکلیفی است او مخفی است او از گاگا به گاربو رفته و می خواهد تنها بماند، حداقل تا زمانی که هوای طوفانی پاک شود.
طبق گزارشی در نیویورک پست، او روز یکشنبه با بابا در مار-آ-لاگو ملاقات کرد. و هفته گذشته، پس از کیفرخواست او، او این بیانیه را در مورد آن در اینستاگرام منتشر کرد. اما طوری خوانده می شد که گویی توسط یک چت بات نوشته شده بود که پدیکور می کرد. این فقط شامل 27 کلمه بی وزن، بی رحم و به شدت غیرمتعهد بود – در مورد دوست داشتن بابا، در مورد عشق به آمریکا، در مورد “درد” بودن. کیفرخواست او سنگ کلیه است.
و او قدیس حامی همه فرصتطلبان بیوجدان است که قدمهای کوچک یا بزرگی از بابا برمیدارند، اما وقتی قدرتی وجود داشت که از بابا میتوان به دست آورد، با رضایت از فسق و ویرانگری او چشم پوشی کردند. زمانی که قرار بود سود حاصل شود.
روز کیفرخواست دونالد ترامپ، تیمی از روزنامه نگاران تایمز گزارش دادند که صندوق های ثروت در امارات متحده عربی و قطر صدها میلیون دلار با یک شرکت سهام خصوصی سرمایه گذاری کرده اند که همسر ایوانکا، جرد کوشنر، مدتی پس از خروج او و او شروع به کار کرد. کاخ سفید، جایی که آنها روابط نزدیکی با جهان عرب ایجاد کرده بودند.
این همان چیزی است که ایوانکا به آن پاسخ داد، نه هیاهوی سیدنی پاول، شورشگر در شاخ وایکینگها، آن تظاهرات حواسپرور واکو، همه این پروندههای جنایی شوم.
برای کمپین ریاست جمهوری فعلی بابا، او ابراز تاسف کرد. او در بیانیهای که همان شبی که کاندیداتوری خود را اعلام کرد، گفت: «این بار من اولویتبندی فرزندان کوچکم را انتخاب میکنم.» آیا آنها قبلا در اولویت نبودند؟
او افزود که “برنامه ای برای مشارکت در سیاست ندارد.” چیزی که در مورد برنامه ها وجود دارد این است که آنها می توانند تغییر کنند. ناپدید شدن ایوانکا شاهدی بر آن است.
برادران او هر سستی را برمی دارند. واکنش آنها به کیفرخواست بابا همانقدر دیوانه کننده بود که عکس العمل او بیهوده بود. “این چیزهایی است که مائو، استالین، پل پات را وادار می کند – آنها را سرخ می کند.” دونالد جونیور گفت.
پول پات؟ من و جونیور مشخصاً معلمهای تاریخ متفاوتی داشتیم، و شکافهایی در سینمای او وجود دارد که باید پر شود. توجه داشته باشید: برای او یک دی وی دی یا پیوند به “زمین های کشتار” بفرستید.
این یک دین سیاسی ترک خورده است که برادران ترامپ به آن عمل می کنند، اما حداقل آنها ایمان خود را حفظ می کنند. خواهرشان منحرف شده است. او همیشه تمام شکوه را بدون هیچ گونه فداکاری میخواست، ایر فورس وان بدون جنجالهای تندباد، صحنه بزرگ و درخشانی که بابا به او داده بود، بدون تشویش منتقدان. او همیشه اصرار داشت که معامله اش با او – اوه، منظورم رابطه است – او را سیاه نگه دارد.
دیگر این کار را نمی کند، بنابراین او در حال ایجاد فاصله و ایجاد جدایی است، اما در یک دردناک راه، با آن همه عشق در قلبش. #ناخواسته دیوانکا می خواهد ورق را برگرداند. وقتی متن اینقدر کثیف باشد، ممکن است این کار را غیرممکن بداند.
این خبرنامه را برای دوستان فوروارد کنید…
… و آنها می توانند برای خودشان در اینجا ثبت نام کنند. هر پنجشنبه منتشر می شود.
به عشق جملات
معمولاً برای این تکههای نثری که به نمونههایی از روزنامهنگاری بسیار اخیر محدود میشود، بیش از دو هفته برمیگردم. اما مرخصی ماه مارس من از خبرنامه به معنای عدم وجود “عشق جملات” برای یک ماه بود، بنابراین تا اواخر فوریه این هفته به عقب برمی گردم. و با توجه به مدت زمانی که از دوست داشتن جملات با هم می گذرد، من بیشتر از حد معمول قطعات را به اشتراک می گذارم.
آنتونی لین از نقد و بررسی فیلم “خرس کوکائین” که تعریف جدیدی از عبارت “کوکائینی” را ارائه می کند بسیار لذت برد.بالا مفهوم”: “گفته می شود، این بر اساس رویدادهای واقعی است، به همان شیوه ای که “پینوکیو” بر اساس نظریه ریسمان است.” همچنین: «ملکوت حیوانات با یک پروانه، یک آهو و یک خرس سیاه نشان داده شده است. فقط یکی از اینها روی کوکائین است، اگرچه با پروانه ها هرگز نمی توان واقعاً تشخیص داد.» (با تشکر از اندرو ریچ از پورتلند، Ore.، و هری شفر از Silver Spring، Md.، در میان دیگران، به خاطر نشان دادن خطوط از ارزیابی Lane.)
همچنین در نیویورکر، ناتان هلر تأثیر اینترنت و تلفنهای هوشمند را بر دامنه توجه دانشجویان توضیح داد: «تخصیص «Middlemarch» در آن آب و هوا مانند تلاش برای فرود یک هواپیمای 747 در یک فرودگاه کوچک روستایی بود. (رودی براینولفسون، مینیاپولیس، و مرلین ویلبانکس، النزبورگ، واش.)
در وال استریت ژورنال، پگی نونان به سردی ران دیسانتیس می پردازد که به او این احساس را می دهد که “ممکن است پشتیبانی زندگی شما را از برق بکشد تا تلفن همراهش را دوباره شارژ کند.” (مگی اشورث جونز، هیوستون)
در واشنگتن پست، یوجین رابینسون در مورد فرمول شکنجهآمیز دیدگاه دیسانتیس در مورد تهاجم روسیه به اوکراین اظهار داشت: «ظاهراً هیچکس به فرماندار فلوریدا نگفت. ران دیسانتیس که اگر میخواهید وارد آبهای عمیق سیاست خارجی شوید، حداقل باید بدانید که چگونه سگبازی کنید. (مری کوپر، آرلینگتون، ویرجینیا)
در حالی که ما در مورد موضوع DeSantis هستیم، جی پرینی کتاب جدید خود، “شجاعت برای آزاد بودن” را برای CNN.com بررسی کرد و نوشت که “کسالت معمول” این تمرینات در برندسازی سیاسی را “به سطح جدیدی می رساند. ، بازتعریف این که نوشته های کلیشه ای می توانند به نظر برسند. ارائه کمی نثر چوبی به مردم یک چیز است، اما DeSantis یک حیاط چوبی کامل به ما می دهد. (جو فرلونگ، مسکاتین، آیووا)
در تایمز، کارلوس لوزادا درباره مجموعه دشمنانی که دیسانتیس در کتاب معرفی میکند، فکر کرد: «رسانههای خبری وجود دارند، با اصلاحکنندههایی مانند «میراث» یا «شرکتها» که رنگهای شیطانی به آن اضافه میکنند. Big Tech، آن «بازوی سانسور چپ سیاسی» و شرکتهای قدرتمندی که در برابر «اوباش خشم چپگرایان» فرود میآیند، وجود دارد. دانشگاههایی مانند هاروارد و ییل وجود دارند که دسانتیس در آنها شرکت کرد اما استنشاق نکرد. (ویپان چاندرا، آتلبورو، ماساچوست.)
همچنین در روزنامه تایمز، نیت کوهن درباره وضعیت ناشناخته یک رئیس جمهور سابق که نامزد فعلی نامزدی ریاست جمهوری حزبش است، اظهار داشت: «این گوشه مبهم نقشه است که در آن ما نمی توانیم کاری بیشتر از این انجام دهیم. موجودات دریایی خارقالعاده را بکشید.» (باربارا رایشمن، پورت موری، نیوجرسی)
میشل گلدبرگ وسواس جمهوریخواهان را در مورد مسائل جنگ فرهنگی مورد بررسی قرار داد: «رونالد ریگان محافظهکاری را به عنوان یک چهارپایه سه پا توصیف میکرد که شامل محافظهکاران اجتماعی، محافظهکاران مالی و شاهینهای دفاعی میشد. این روزها بیشتر شبیه چوب پوگو است.» (استیو سامیت، کمبریج، ماساچوست، و پل مک کی، آلبمارل، NC)
الیزابت اسپایر درباره هاله گوئینت پالترو در دادگاه – و در زندگی منعکس کرد: «این ترکیبی از ثروت زشت و ناپسند و تمایل به سبک زندگی باروک به خانم خانم میدهد. پالترو حال و هوای ماری آنتوانت – اگر ماری آنتوانت فکر می کرد که گرسنه باید آبگوشت استخوان را انتخاب کند. (Jo Wollschlaeger، پورتلند، Ore.)
مایکل ویلسون اولین اجرای پیروزمندانه بروس اسپرینگستین را به عنوان یک تیتر لاین در مدیسون اسکوئر گاردن در سال 1978 به یاد آورد: «او در دهههای بعد بیش از 40 بار بازگشت و در اکثر کارهای موسیقی شانه به شانه او قرار داد، به جز بیلی جوئل، که هنوز. آنقدر در باغ اجرا میکند تا نامههایش به آنجا ارسال شود.» (آرتور روتشتاین، سانفرانسیسکو)
و ناتان انگلنر تام کروز را در دهه 50 خود با یک ستاره معمولی سینما در آن سن در 50 سال پیش مقایسه کرد: “والتر ماتائو را در “گرفتن پلهام 123” امتحان کنید. من نمی گویم او یک قایق رویایی نبود. من می گویم او زندگی خوبی را در کنار جاذبه و پاسترامی منعکس می کند.» (پیت اپستین، ماشپی، ماساچوست، و پل گلدبرگ، استمفورد، کان.)
برای نامزد کردن بخشهای مورد علاقه از نوشتههای اخیر تایمز یا سایر نشریات برای ذکر در «برای عشق جملات»، لطفاً به من ایمیل بزنید. اینجا و نام و محل زندگی خود را ذکر کنید.
آنچه می نویسم، انجام می دهم و می خوانم
-
اگرچه در ماه مارس از خبرنامه دور بودم، اما در قالب این مقاله در مورد اینکه چه چیزی در اکثر رتبهبندی کالجها اشکال دارد و چه تعداد دانشجو به روند درخواست برای کالجها نزدیک میشوند، به Times Opinion کمک کردم. این موضوعی است که من شدیداً در مورد آن احساس میکنم، همانطور که در کتاب سال 2015 من منعکس شده است، “هر کجا بروی کسی نیستی که باشی: پادزهری برای شیدایی پذیرش در کالج”. مقاله My Times با بررسی متفکرانه گاس ویزرک درباره انتخابهای خوب و بدی که مجموعهای از فارغالتحصیلان دانشگاهی انجام دادند و این ابزار جدید عالی برای رتبهبندی شخصیشده کالج که Quoctrung Bui و Jessia Ma در تایمز جمعآوری کردند، همراه بود.
-
در دانشگاه دوک در ساعت 6 بعدازظهر روز 27 آوریل، من این امتیاز را خواهم داشت که با نینا توتنبرگ از NPR درباره کتابش «شام با روث: خاطراتی درباره قدرت دوستی ها» و موضوعات مرتبط مصاحبه کنم. اگرچه این رویداد رایگان و برای عموم آزاد است، اما باید بلیط تهیه کنید. جزئیات اینجا.
-
یکی از آشنایان جدید من که اندازهگیریهای من را سریع و دقیق انجام داد، کتابی را برایم فرستاد که از داشتن آن خوشحالم و به محض اینکه فرصت پیدا کنم، در آن فرو خواهم رفت. این «پزشک خانواده دیگر: دامپزشکی بررسی میکند که حیوانات میتوانند در مورد عشق، زندگی و مرگومیر به ما بیاموزند» نوشته کارن فاین، که این مقاله مهمان اخیر را در تایمز اپینیون ارائه کرده است.
در یادداشت شخصی
من گاهی فکر میکنم میتوانم کتاب خودم را درباره کارهایی که سگها، بهویژه برای ما انجام میدهند، بنویسم – و منظورم گلهداری، شکار، نگهبانی نیست. منظورم کاری است که از نظر عاطفی و روحی برای ما انجام می دهند. رابطه من با ریگان بیشتر مواد مورد نیازم را به من میدهد، و این مطالب شامل این است که سگها چگونه توجه ما را به طبیعت معطوف میکنند و قدردانی ما از طبیعت را افزایش میدهند.
محوریت یک حیوان یا حیوانات در زندگی ما را به یاد همه حیوانات دیگر می اندازد، این که چگونه جهان مملو از موجودات شگفت انگیز و کنجکاو است که سگ ها و گربه های ما برای برخی از آنها پارس می کنند یا هیس می کنند، برخی از آنها را تعقیب می کنند. تعداد کمی از آنها را می کشند، حداقل اگر به اندازه کافی تشنه به خون و ماهر باشند.
اما سگها نیز ما را با طبیعت مرتبط میکنند، زیرا ما را دعوت میکنند و تشویق میکنند تا با آنها وارد طبیعت شویم. ما زمان بیشتری را در فضای باز و زمان بیشتری می گذرانیم قدردانی کردن در خارج از منزل، چه در شهرها، حومهها، حومهها یا مناطق روستایی باشیم.
با ریگان، پیادهرویهای طولانی و ماجراجویانهای در جنگل انجام میدهم که در غیر این صورت انجام نمیدادم، و وقتی بینیاش تکان میخورد و گوشهایش با بو یا صدای چیزی میچرخند، کنجکاوی خودم را تحریک میکنم، حواس خود را تیز میکنم. صدای دارکوب را شنیدم که چند ثانیه قبل از چشم من دور مانده بود. من دم سفید یک آهو را می بینم که تقریباً در علف های بلند پنهان شده است. دنبال کردن نگاه ریگان باید با لاکپشتی که بر لب نهر میچرخد، با بوقلمون وحشی چاق که در یک شیب دور دست و پا میزند، آشنا میشویم. آنها همیشه آنجا بودند، اما من در اطراف نبودم که به آنها توجه کنم، یا من با احترام لازم منظره را بررسی نمی کردم.
اما جنگلها و پیادهرویها را از معادله خارج کنید و ریگان همچنان مرا به سمت دنیای طبیعی تغییر میدهد. قدم زدن با او در اطراف بلوک به معنای نسیم و آواز پرندگان است. وقتی در را باز کردم تا او از خانه خارج شود و وارد خانه شود، متوجه یک خورشید نارنجی درخشان میشوم که خود را بالای افق میکشد، یک آفتاب قرمز لکهدار در حالی که کمان آخرش را میگیرد. مکث می کنم. بی صدا می گویم از شما تشکر می کنم. برای زیبایی آن. برای سگ در نور کم نور.