جایی در دنیای چندگانه مد، شاخه ای از واقعیت وجود دارد که در آن تام فورد و دومنیکو دی سول هرگز گوچی را به PPR نفروختند. آنها هرگز Yves Saint Laurent یا Bottega Veneta یا Balenciaga را نخریدند. هرگز کرینگ را ترک نکرد. هرگز برند خود را راه اندازی نکردند. و هرگز آن برند را به قیمت تقریباً 3 میلیارد دلار به استی لودر فروخت.
در عوض، در این واقعیت جایگزین، آقای. فورد و آقای د سوله با جیانی و سانتو ورساچه معامله کرد، یک مگا گروه مد ایتالیایی متشکل از گوچی و ورساچه ایجاد کرد و مسیر نه تنها آن خانهها، بلکه به طور بالقوه، همه کمد لباسهای ما را تغییر داد.
به هر حال، این برنامه در سال 1997 بود – حداقل تا زمانی که جیانی ورساچه به قتل رسید. یا همینطور یک مستند بلند جدید، “Milano: The Inside Story of Italian Fashion” نشان می دهد.
این فیلم جدیدترین شرکت کننده در روند سینمایی است – یکی شامل مستندی درباره سوپرمدل های اپل تی وی پلاس و یکی از ووگ در دهه 1990 که از دیزنی پلاس پخش می شد – که به شیفتگی فرهنگ پاپ کنونی به مد در پایان قرن گذشته کمک می کند. این اولین نمایش خود را، به اندازه کافی، در پایان هفته مد میلان، در فوریه خواهد داشت. 26، با فرش قرمزی پر از ستاره و طراح که مشتاق است بفهمد چه اسرار دیگری در میان گذاشته شده است.
آلن فریدمن، روزنامهنگار سابق روزنامهای که ایده و تهیهکنندگی این فیلم را که جان ماجیو کارگردانی آن را بر عهده داشت، گفت: «مطمئن نیستم که همه مزونها راضی باشند.» به طور مستقل تامین مالی می شود. “من فکر می کنم برخی از دیگران راضی تر خواهند بود.”
نیمی از سفر نوستالژی و نیمی تصحیح کننده روایت های منتشر شده توسط مستند درام هایی مانند “خانه گوچی” ریدلی اسکات و “قتل جیانی ورساچه” اثر رایان مورفی، فیلم عمدتاً نامه ای عاشقانه در 10 فصل به عصر طلایی مد ایتالیایی است: دهه 1980. . دههای بود که آرمانی و ورساچه از خورش شرکتهای خانوادگی بیرون آمدند و به سوپراستارهای جهانی تبدیل شدند و توازن قدرت در مد را تغییر دادند و دوگانگی جنسی و حساسیت را ایجاد کردند که هنوز هم صنعت ایتالیا را تعریف میکند.
این کیمیاگری بزرگ از اواخر دهه 70 تا 90 در میلان وجود داشت. ماجو گفت: «زمانی که مد ایتالیایی تبدیل به یک صادرات فرهنگی شد و میلان صحنه همه عشق، نفرت، اشتیاق و خنجر زدن بود. …”
به این ترتیب، فیلم کمتر به افشاگریهای مضحک علاقهمند است تا زمینه، و از سیاستهای دنیای مد معاصر برای سیاستهای سرمایهداری خانوادگی، با بازیگران چرخشی متشکل از 26 چهره مد مانند آقایان، اجتناب میکند. آرمانی، فورد و دی سوله، سانتو ورساچه، روزیتا میسونی و استفانو گابانا و دومنیکو دولچه. اما در حالی که آنها عمدتاً راضی هستند که وقتی نوبت به داستانهای خودشان میرسد، رکورد را ثابت کنند، برخی پذیرشهای غیرمنتظره و چند لقمهی صدای شاداب وجود دارد.
آقای. فورد که کاملاً با رنگهای سفید، سیاه و خاکستری با پسزمینهاش هماهنگ شده است، داستانهای خودش را در خارج از مدرسه تعریف میکند، که عمدتاً شامل رویکرد خلاقانه مائوریتزیو گوچی در قیمتگذاری و استفاده از کوکائین است، در حالی که خودش را مسخره میکند. (او در فیلم میگوید: «او یک «اشیاءکننده فرصتهای برابر» زن و مرد است.)
آقای. آرمانی، که سازندگان فیلم به مدت دو سال او را تشویق کردند تا او برای شرکت در آن موافقت کند، در مورد رابطه خود با سرجیو گالئوتی، زندگی و شریک تجاری خود که در سال 1985 بر اثر ایدز درگذشت، صحبت می کند. (در آن زمان علت مرگ مسکوت ماند، اما کارلو کاپاسا، رئیس Camera Nazionale della Moda Italiana، که هفته مد میلان را برگزار می کند، در فیلم می گوید: “همه می دانستند.”)
آقای. آرمانی همچنین در مورد مد، به ویژه مد معاصر، قضاوتهای جدی صادر میکند و خاطرنشان میکند: “نوعی شرط بندی وجود دارد – ببینیم آنچه را که من تولید میکنم میپوشی یا نه.”
او هم اعلام می کند که جایی نمی رود. او می گوید: «من ابدی نیستم. اما “در حال حاضر تعهد من این است که سال های باقی مانده از عمرم را مدیریت کنم.”
با این حال، جایزه برای ریختن بیشتر چای به دومنیکو دی سوله و سانتو ورساچه تعلق میگیرد که فراتر از ادغام احتمالی ورساچه و گوچی در سال 1997، فاش کردند که ایده ادغام در سال 2004، پس از آقای ورساچه احیا شد. فورد و آقای د سول در پی اختلاف نظر با مالکیت کرینگ و در زمانی که دوناتلا ورساچه که به عنوان طراح نقش برادرش را بر عهده گرفته بود، تصمیم گرفت گروه گوچی را ترک کند.
به گفته آقای د سول، لئوناردو دل وکیو، مالک Luxottica، که صاحب مجوز عینک آفتابی ورساچه بود، پیشنهاد کرد تام و دام را برای اداره ورساچه که به شدت محاصره شده بود، بیاورند. همه چیز قرار بود پیش برود تا اینکه دوناتلا شنید که آقای. فورد مسئول بخش خلاق بود و تهدید کرد که اگر این اتفاق بیفتد خود را خواهد کشت. تام و دام دور شدند و خانم. ورساچه در این برند ماندگار شد و آن را به شرکتی تبدیل کرد که امروز (که اکنون متعلق به کاپری هلدینگ است که مالک مایکل کورس است).
وقتی صحبت از شرکتهای خانوادگی به میان میآید، “اما همه چیز میتواند بسیار پیچیده، بسیار آشفته و خیلی سریع شود.” کاپاسا در فیلم می گوید. که ممکن است چیزی کم گفته باشد.
همانطور که اتفاق می افتد، خانم ورساچه یکی از معدود سوژههایی است که از شرکت در فیلم امتناع کرد، اگرچه او تنها حذف آشکار نیست. بسیاری از مارکهای آشنا شامل نمیشوند (بدون Fendi، Moschino، Marni، Bottega Veneta)، و همچنین صنعتگران، گروههای لوکس و طراحان جدیدتر امروز کار نمیکنند. آقای. فریدمن گفت که هدف این است که فیلم را به یک شرکت استریم برای یک اکران محدود به عنوان نوعی پرده بفروشد و پس از آن یک مینی سریال چند قسمتی بفروشد که برندهایی را که در این ویژگی غرق شده اند بررسی کند.
او گفت: «حداقل برای یک سال، ما ناامیدانه سعی کردیم رویدادی را تصور کنیم که آرمانی، ورساچه – همه آنها را در یک اتاق گرد هم آورد. اما سیاست دنیای مد ایتالیا پیچیده است. متوجه شدم که این بچه ها حتی در یک مراسم فرش سبز با همسر کالین فرث کنار هم نمی نشینند. آنها قرار نیست در یک مهمانی شام بزرگ کنار هم بنشینند.»
با این حال، در یک اکران فیلم درباره تاریخ خودشان؟ ممکن است داستان متفاوتی باشد.